محل تبلیغات شما

کبریت های صاعقه در شب

1
کبریت های صاعقه
 پی در پی
 خاموش می شود
 شب همچنان شب است
با این که یک بهار و دو پاییز
 زنجیره ی زمان را
با سبز و زردشان
 از آب رودخانه گذر دادند
 دیدیم
در آب رودخانه همه سال
 خون بود و خاک گرم
 که می رفت
در شط
 شطی که دست مردی
 در موج های نرمش
آیینه ی خدا را
 یک روز شست و شو داد
2
 کبریت های صاعقه
 پی در پی
 خاموش می شد
شب همچنان شب است
خون است و خاک گرم
نظارگان مات شب و روز
بسیار روزها و چه بسیار
3
کبریت های صاعقه
پی در پی
شب را
 کمرنگ می کند
من دیدم و صبور گذشتن
 خون از رگان فقر و شهامت
 جاری بود
 در خاک
های اردن سینا
4
 کبریت های صاعقه شب را
بی رنگ می کند
 چندان که در ولایت مشرق
از شهر بند کهنه ی نیشابور
سرکرده ی قبیله ی تاتار
 فریاد هم صدایی خود را
فانوس دود خورده ی تاریک
از روشنای صبح می آویزد
 کبریت های صاعقه
شب را
نابود می
کند


محمدرضا شفیعی کدکنی
 در کوچه باغ های نشابور


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها