محل تبلیغات شما


تجسم

*

تجسم کن غروبی تیره و سرد
تجسم کن دلی آغشته با درد

تجسم کن نگاهی مات و غمگین
که خیره گشته بر دنیای ننگین

تجسم کن دو چشم اشکباری
صدای ناله ای در کوهساری

خداوندا دلی پرکینه دارم
چه آتشها درون سینه دارم

خدایا بنده ای آزرده ام من
ز یاران زخم خنجر خورده ام من

بده دادم که من بیداد دیدم
چه رنجی در ره یاران کشیدم

خداوندا بسویم کن نگاهت
مران این بنده را از بارگاهت

ز بس نالید مرد از جور یاران
فغانی بر کشید از کوهساران

ولی افسوس آن شور و هیاهو
نبود جز انعکاس نالهَ او

خداوندا دلی پرکینه دارم
چه آتشها درون سینه دارم



خسرو نکو نام


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها